برنامه ریزی توسعه فردی (بخش دوم)
بوم مدل کسب و کار فردی

برنامه ریزی توسعه فردی (بخش دوم)

بوم مدل کسب و کار فردی


 اکنون بیایید روی مهم ترین مدل کسب و کار متمرکز شویم: مدل شما.

بوم برای توصیف مدل‌های شخصی درست مانند توصیف مدل‌های کسب‌وکار سازمانی کار می‌کند.
به چند تفاوت بین این دو توجه کنید:

در یک مدل کسب و کار شخصی، منبع کلیدی شما هستید.
علایق، مهارت ها و توانایی ها، شخصیت و دارایی هایی که مالک یا کنترل كننده آن هستيد.
در سازمان ها منابع کلیدی اغلب شامل طیف وسیع تری از منابع مانند کارکنان و منابع مالی و فیزیکی می شود.


یک مدل کسب‌وکار شخصی هزینه‌های «نرم» غیرقابل سنجش (مانند استرس) و مزایای «نرم» (مانند رضایت) را در نظر می‌گیرد.
مدل کسب و کار سازمانی به طور کلی فقط هزینه ها و مزایای پولی را در نظر می گیرد.


هنگام ترسیم یک مدل کسب و کار شخصی، ممکن است این توضیحات برای شما مفید باشد:



اولین مدل کسب و کار شخصی شما: 

تهیه پیش نویس!


کاغذ، مداد و یادداشت های استیکری را بردارید. در این جا مدل کسب و کار شخصی شما شروع به شکل گیری می کند.

چند نکته را که باید در نظر داشته باشید:
هنگام تهیه پیش نویس اولین مدل کسب و کار شخصی خود بر روی کار و حرفه ای که برای کسب درآمد انجام می دهید تمرکز کنید.


ترسیم تصویری واضح و دقیق از فعالیت‌های حرفه‌ای‌تان، پایه‌ای را برای پرداختن به عناصر شغلی «نرم» مانند رضایت، استرس، شناخت، نیازهای زمانی، مشارکت اجتماعی و غیره ایجاد می‌کند.


منابع کلیدی

(تو کی هستی؟ چه داری؟)

سازمان ها می توانند منابع انسانی، مالی، فیزیکی و فکری قابل توجهی را جذب کنند:
افراد، پول، تجهیزات، املاک و مستغلات و مالکیت فکری.

اما افراد "محدودیت منابع" دارند.
ما باید در درجه اول به خودمان تکیه کنیم.

منابع کلیدی شخصی شما عبارتند از:
(1) علایق شخصی
(2) توانایی ها و مهارت ها، 
(3)شخصیت و آن چه دارید:
دانش، تجربه، تماس های شخصی و حرفه ای و سایر منابع یا دارایی های ملموس و نامشهود.


علایق شما - چیزهایی که شما را هیجان زده می کند، ممکن است با ارزش ترین منبع شما باشد. به این دلیل که علایق باعث رضایت شغلی می شود.
قوی ترین علایق خود را در بلوک منابع کلیدی نمودار کانواس یا همان بوم فهرست کنید.


توانایی ها و مهارت ها در مرحله بعدی قرار دارند. توانایی ها استعدادهای طبیعی و ذاتی هستند:
کارهایی که به راحتی یا بدون زحمت انجام می دهید.
مشخصاتی مانند استدلال فضایی، تسهیل گری گروهی، استعداد فنی را فهرست کنید.
از سوی دیگر، مهارت ها استعدادهای آموخته شده یا اکتسابی هستند: چیزهایی که با تمرین و مطالعه در آنها بهتر شده اید.
مواردی مانند پرستاری، تحلیل مالی، ساخت و ساز ساختمان، برنامه نویسی کامپیوتری را فهرست کنید.


شخصیت شما را کامل می کند (حداقل در حال حاضر).
برخی از توصیف‌کننده‌ها را یادداشت کنید. مانند هوش هیجانی خوب، سخت‌کوش، برون‌گرا، آرام، متین، متفکر، پرانرژی، جزئی گرا و غیره.


طبیعتاً این که شما چه کسی هستید بیش از علایق، توانایی‌ها و مهارت‌ها و شخصیت را در بر می‌گیرد: شامل ارزش‌ها، عقل، حس شوخ طبعی، تحصیلات، هدف و بسیاری موارد دیگر می‌شود.
با این حال در این مرحله اجازه دهید به آن چه که دارید بپردازیم.
آن چه شما دارید شامل دارایی های مشهود و نامشهود می شود.
به طور مثال اگر از شبکه گسترده ای از مخاطبین حرفه ای بهره مند هستید، شبکه گسترده را یادداشت کنید.
به طور مشابه ممکن است تجربه عمیق صنعت، شهرت حرفه ای قوی، رهبری فکری در یک زمینه خاص، یا هر نشریه یا سایر دارایی های معنوی را به اعتبار خود فهرست کنید.


در نهایت، هر دارایی مشهود شخصی که برای کار شما ضروری است یا به طور بالقوه مفید است را یادداشت کنید، مانند وسایل نقلیه، ابزار، لباس های خاص، پول یا دارایی های فیزیکی موجود برای سرمایه گذاری در حرفه خود و غیره.


مطالعه موردی: 

منابع کلیدی: مهم ترین منبع شما هستید.

شغل: پزشک

دکتر Annaballe Slingerland در درمان و تحقیقات دیابت کودکان متخصص است و به توانمندسازی بیماران جوان که اغلب به آنها گفته می شود زندگی مملو از محدودیت ها و خطرات است، اعتقاد دارد.

آنابل برای ترویج باورهای خود یک ماراتن امدادی کاملاً داوطلبانه برای کودکان دیابتی ترتیب داد. او این رویداد را "زنجیره کودکان" Kids Chain نامگذاری کرد.

اندکی قبل از روز ماراتن، تراژدی رخ داد:
آنابل درگیر یک تصادف جدی با دوچرخه شد. این رویداد توجه شرکت‌ها، دولت و رسانه‌ها را به‌طور غیرمنتظره‌ای به آنابل جلب کرد  اما وی نتوانست به فعالیت بالینی خود به عنوان یک پزشک ادامه دهد. آینده او تاریک به نظر می رسید.

با این حال علاقه شرکت‌ها و رسانه‌ها به Kids Chain هم چنان قوی بود.

او می گوید: "من متوجه نبودم که این یک پروژه بالقوه برای تحقق بخشیدن به زندگی است." حتی سعی کردم آن را رها کنم. اما Kids Chain من را رها نکرد.»

یک عضو انجمن Marieke Post به آنابل نشان داد که چگونه از بوم مدل برای طراحی یک سازمان غیرانتفاعی که می تواند از Kids Chain پشتیبانی کند استفاده نماید.

آنابل در حین بررسی بلوک مربوط به منابع کلیدی خود، بینش چشمگیری را تجربه کرد.

او می گوید: «من متوجه شدم که باید خودم را یکی از مهم ترین منابع زنجیره کودکان بدانم و سازمان باید برای ورود به من پول بدهد. قبلاً هرگز این طور به آن فکر نکرده بودم."

امروز آنابل به عنوان مدیر بنیاد غیرانتفاعی زنجیره کودکان برای دیابت فعالیت می کند.


فعالیت های کلیدی

(چه کاری انجام می دهی؟)

فعالیت‌های کلیدی یا کاری که انجام می‌دهید توسط منابع کلیدی هدایت می‌شوند.

به عبارت دیگر کاری که شما انجام می دهید به طور طبیعی از آن چه که هستید تکامل می یابد.

با فکر کردن در مورد تعداد انگشت شماری از وظایف ضروری که به طور منظم در محل کار انجام می دهید، این بلوک بوم را پر کنید.

به یاد داشته باشید فعالیت های کلیدی صرفاً فعالیت های فیزیکی یا ذهنی هستند که برای مشتریان انجام می شوند.

آن‌ها ارزش مهم‌تری را که با انجام چنین فعالیت‌هایی ایجاد می‌شود، توصیف نمی‌کنند.

با این وجود نام‌گذاری وظایف خاص راهی ساده برای ادامه به تصویر کشیدن بوم مدل کسب‌ و کار شخصی شما است و شما را آماده می‌کند تا ایده مهم‌تر ارزش را به طور متفکرانه در نظر بگیرید.

اکنون آن وظایف را فهرست کنید.
کار شما ممکن است فقط شامل دو یا سه فعالیت کلیدی باشد یا ممکن است به نیم دوجین یا بیشتر فعالیت نیاز داشته باشد.

در بوم خود به جای هر کاری که انجام می دهید، فقط فعالیت های واقعاً مهم را فهرست کنید. آنهایی که شغل شما را از دیگران متمایز می کنند.


مطالعه موردی: 

فعالیت های کلیدی: از مهارت ها تا ارزش ها

مشخصات: مهندس

در طول سال‌های تحصیلی و ابتدایی حرفه‌ام، به‌شدت روی پیشرفت شخصی تمرکز کردم و متعجب بودم که چرا مزیت ها هرگز محقق نشد.
من با بالاترین امتیاز در آکادمی نیروی دریایی فارغ التحصیل شدم. مدرک کارشناسی ارشد در مهندسی برق گرفتم. به عنوان مهندس هسته ای در نیروی دریایی خدمت کردم و در حالی که تمام وقت کار می کردم، MBA را به پایان رساندم.

اما علیرغم این دستاوردها، احساس می‌کردم در مشاغلی گیر کرده‌ام که سطح حداقلی از دانش برای آن کافی است. احساس می کردم یک مهندس کالا هستم.

"در حالی که به دنبال راه هایی برای افزایش رضایت خود بودم، مدل کسب و کار شخصی را کشف کردم. من بوم خودم را به تصویر کشیدم و تقریباً بلافاصله مشکلم مشخص شد. علیرغم تمام تلاش‌هایم برای توسعه شخصی، از کشف این که چگونه مهارت‌هایم می‌تواند به دیگران کمک کند غافل شده بودم. وقتی سعی کردم بلوک‌های «تو چه می‌کنی؟» و «به چه کسی کمک می‌کنی؟» را پر کنم، تقریباً چیزی برای نوشتن نداشتم."

"انتقال از تمرکز بر مهارت به تمرکز بر ارزش بسیار سخت است. به همین دلیل است که ایده مدل کسب و کار شخصی فراتر از صرف کامل کردن بوم است. این به من نشان داد که باید موردی را پیدا کنم که به آن علاقه دارم. علاقه‌ای که شخصاً من را راضی کرده اما در عین حال به دیگران کمک کند."

"من نمی توانم احساساتم در مورد نقش در حال تکامل پدری خود را درک کنم. من هنوز در حال کشف آن هستم که چگونه می توانم کمک کنم. من شخصاً در مورد این که چگونه در کنار همسرم یکی از والدین باشم گیج شده ام. چه کارهایی را که به طور سنتی بر عهده مادر گذاشته شده است را باید یاد بگیرم؟ فرضیه من این است که بسیاری از پدران دیگر در سکوت، همین سؤالات را از خود می پرسند. اکنون در حال کار برای ایجاد یک مدل کسب‌ و کار هستم که به نقش جدید و توسعه‌یافته پدر به‌ عنوان یک پرورش‌دهنده می‌پردازد."


مشتریان

(به چه کسی کمک می کنید؟)

در مرحله بعد مشتریان، یعنی کسانی که به آنها کمک می کنید را به بوم خود اضافه کنید.

به یاد داشته باشید که مشتریان کسانی هستند که برای دریافت ارزش، پول پرداخت می کنند (یا کسانی که سودی را بدون هزینه دریافت می کنند و با پرداخت سایر مشتریان یارانه دریافت می کنند.)

به عنوان یک فرد، مشتریان یا گروه های مشتریان شما شامل افرادی در سازمان و در اطراف شما می باشند که برای انجام کارها به کمک شما وابسته هستند.

مهم تر از همه این مورد شامل رئیس، سرپرست و دیگرانی می شود که مستقیماً مسئول حقوق و پاداش شما هستند. آنها به سازمان اجازه می دهند به شما پول پرداخت کند. از این رو آنها یک مجموعه از مشتریان را تشکیل می دهند.

بنابراین اگر یک رئیس یا سرپرست مستقیم دارید، نام آنها را در بلوک مربوط به مشتری بنویسید.

به چه کسی دیگر گزارش می دهید؟ این نام ها یا نقش ها را نیز در بلوک مشتری بنویسید.

حالا یک لحظه به عقب برگرد و فکر کن. در محل کار چه نقش هایی بازی می کنید؟ آیا در سازمان خود به دیگران خدمات می دهید؟ آیا کار را به همکاران واگذار می کنید؟

چه کسی به شما وابسته است یا از کار شما سود می برد؟
این افراد ممکن است مستقیماً به شما دستمزد ندهند، اما عملکرد کلی شغلی شما و دلیل این که هم چنان حقوق می گیرید، بستگی به این دارد که چقدر به همکاران خاص خدمت می کنید.

به عنوان مثال اگر عضوی از یک تیم پشتیبانی رایانه یا فناوری هستید، به خوبی می دانید که داشتن مشتریان داخلی به چه معنا است!

آیا افراد یا گروه های دیگری در سازمان وجود دارند که ممکن است آنها را مشتری در نظر بگیرید؟
رهبران کلیدی پروژه یا اعضای تیم چطور؟ اگر چنین است، نام (های) آنها را یادداشت کنید.

در مرحله بعد به سایر طرف های مرتبط با سازمان خود فکر کنید.
مشتریان یا شرکت‌هایی که خدمات یا محصولات سازمان شما را خریداری یا استفاده می‌کنند چطور؟ آیا مستقیماً با آنها برخورد می کنید؟ حتی اگر این کار را نکنید، ممکن است بخواهید آنها را مشتری خود بدانید.

آیا با هر یک از شرکای کلیدی سازمان خود تعامل دارید؟ شاید آنها سزاوار جایگاهی در لیست مشتریان شما باشند.

در نهایت جوامع بزرگتری را در نظر بگیرید که کار شما به آنها خدمت می کند. چنین جوامعی ممکن است شامل محله‌ها یا شهرها یا گروه‌هایی از مردم باشد که با منافع مشترک تجاری، حرفه‌ای یا اجتماعی به آنها مربوط شده اید.


مطالعه موردی: 

مشتریان: بازنویسی داستان مشتری

عکاس عروسی

Trina Bowerman در یک کارگاه آموزشی مدل کسب و کار شخصی شرکت کرد و پس از پایان جلسه، به تسهیل کننده مراجعه کرد.
او گفت که ایده‌های ارائه شده را دوست دارد، اما نمی‌داند چگونه می‌تواند روش مدل کسب‌وکار شخصی را در موقعیت خود اعمال کند.

تسهیل گر پرسید: چه نوع کاری انجام می دهید؟" او پاسخ داد: "من یک عکاس عروسی هستم".

تسهیل گر اشاره کرد: «پس شما داستان های عروسی را با عکس تعریف می کنید. «خب، به نوعی . . . بله.»

"پس چرا سعی نمی کنید داستان هایی در مورد رویدادهای دیگر به جز عروسی بگویید؟"

دست های ترینا به پهلوهایش افتاد و روی پاشنه هایش تکان خورد. چند لحظه بعد گفت: متشکرم. "حالا من امشب مشکل خواب خواهم داشت."


ارزش پیشنهادی

(چگونه کمک می کنید؟)

اکنون زمان آن است که ارزشی را که به مشتریان ارائه می‌دهید تعریف کنید:
این که چگونه به دیگران کمک می‌کنید تا کارهای شان را انجام دهند.
همان طور که قبلاً ذکر شد، این مهم ترین مفهوم برای تفکر در مورد شغل شما است.

یک راه خوب برای شروع تعریف ارزش این است که از خود بپرسید: مشتری من را برای انجام چه کاری «استخدام» می کند؟ مشتریان در نتیجه آن شغل چه مزایایی به دست می آورند؟

به عنوان مثال قبلاً دیدیم که ارزشی که Jiffy Lube به مشتریان ارائه می‌کند نه فعل فیزیکی تعویض روغن، بلکه در مزایایی است که افراد با کمک گرفتن از متخصصان به دست می‌آورند: خودروهای بدون دردسر، بدون آشفتگی، یا کثیفی کمتر.

درک این که چگونه فعالیت‌های کلیدی شما منجر به ارائه ارزش پیسنهادی به مشتریان می‌شود، برای تعریف کسب‌وکار شخصی شما مهم است.


مطالعه موردی: 

ارزش ارائه شده: شغل واقعی را پیدا کنید.

مشخصات: مترجم

Mika Uchigasaki یک مترجم تمام وقت ژاپنی به انگلیسی است. شرکت های حقوقی از مهم ترین مشتریان او هستند.

او در یک کارگاه آموزشی مدل کسب و کار شخصی در یک کنفرانس مترجمان شرکت کرد. در طول جلسه، تسهیل کننده در مورد اولین بوم در حال پیشرفت میکا نظر داد.

میکا در بلوک ارزش پیشنهادی خود نوشته بود "ترجمه اسناد از ژاپنی به انگلیسی"

تسهیل گر از وی پرسید: ترجمه اسناد از ژاپنی به انگلیسی با فعالیت های کلیدی از چه نظر متفاوت است؟ میکا متحیر به نظر می رسید.

تسهیل گر ادامه داد: "برای کمک در چه موردی شرکت حقوقی شما را استخدام می کند؟" میکا لحظه ای فکر کرد. او پاسخ داد: "برای این که بتواند در یک دعوی حقوقی پیروز شود."

تسهیل گر ادامه داد: "پس به آنها کمک می کنید این کار را انجام دهند." «ترجمه اسناد از ژاپنی به انگلیسی» یک فعالیت کلیدی است. ارزش پیشنهادی شما ممکن است چیزی شبیه «ایجاد اسناد متقاعدکننده برای کمک به برنده شدن در یک دعوای حقوقی چند میلیون دلاری» باشد.

هرگز به مشتریان اجازه ندهید که فعالیت های کلیدی را با ارزش پیشنهادی یکسان بدانند.

چشمان میکا برق زد. او گفت: «این یک روش جدید برای من است. "من به دنبال راهی برای بازسازی کارم بودم. فکر می کنم آن را پیدا کرده ام."

وقتی بتوانید مشتریان و ارزش پیشنهادی را به وضوح تعریف کنید، بسیاری از کارهای مورد نیاز برای ترسیم یک مدل کسب و کار شخصی را تکمیل کرده اید. 


کانال ها

(چگونه مشتریان شما را می شناسند؟ / چگونه ارزش خلق شده را ارائه می دهید؟)

این بلوک از بوم شامل پنج مرحله از آن چه در اصطلاحات کسب و کاری به عنوان "فرایند بازاریابی" شناخته می شود، است.

مراحل به بهترین وجه در فرم سوأل توصیف می شوند:

1-  چگونه مشتریان بالقوه کشف خواهند کرد که می توانید به آنها کمک کنید؟

2-  چگونه تصمیم خواهند گرفت که خدمات شما را بخرند؟

3-  چگونه آن را خریداری خواهند کرد؟

4-  چگونه آن چه را که مشتریان می خرند تحویل می دهید؟

5-  چگونه پیگیری می کنید تا مطمئن شوید مشتریان خوشحال هستند؟


تعیین کانال‌هایی که از طریق آنها آن چه را که مشتریان خریداری می‌کنند تحویل می‌دهید ساده است: می‌توانید گزارش‌های کتبی ارسال کنید؛ با مخاطب صحبت کنید؛ آپلود کد به سرور؛ ارائه شفاهی به صورت حضوری یا آنلاین؛ یا از وسایل نقلیه برای تحویل فیزیکی کالا استفاده کنید.

اما همان طور که فرآیند پنج مرحله‌ای نشان می‌دهد، در مورد کانال، مراحل جالب‌تر و مهم‌تر دیگری نیز وجود دارد. از جمله این که مشتریان بالقوه چگونه شما و ارزش پیشنهادی شما را می‌شناسند؟

آیا آنها از طریق دهان به دهان درباره شما آگاهی خواهند گرفت؟ وب سایت یا وبلاگ؟ مقاله یا سخنرانی؟ تماس های فروش؟ پیام های ایمیل یا انجمن های آنلاین؟ آگهی ها؟

در این جا یک یادآوری مهم وجود دارد که چرا کانال‌ها برای مدل کسب‌ و کار شخصی شما حیاتی هستند:
(1) شما باید نحوه برقراری ارتباط و  کمک‌تان را تعریف کنید.
(2) باید نحوه فروش کالا و خدمات مشخص شود.
(3) نحوه دریافت پول در قبال ارایه خدمات و محصول مشخص شود.  


مطالعه موردی: 

کانال ها / تغییر کانال ها

مشخصات: طراح گرافیک آزاد

"من به راحتی حوصله ام سر می رود. پس از شروع کار به عنوان طراح گرافیک، از یک شغل به شغل دیگر رفتم و به ندرت در یک موقعیت ثابت برای زمان طولانی ماندم.

شرکت‌های کوچکی که من در آن‌ها کار می‌کردم، قدردان نبودند. صبر و حوصله من برای جزئیات یا تلاش‌هایم برای علاقه‌مند ماندن یا درگیر شدن با جریان کار کافی نبود.

اغلب بعد از چند ماه اخراج می شدم. گاهی اوقات می رفتم تا فرصت دیگری را دنبال کنم. بدون این که پیشینه ای در کارآفرینی داشته باشم. تا زمانی که یکی از کارفرمایانم درست پس از اخراج من به آن اشاره نکرد، متوجه نشدم که من فریلنسر کاملی هستم.

من چیزی در مورد مدل های کسب و کار یا بازاریابی شخصی مبتنی بر ارزش نمی دانستم.

اما جدای از مهارت های طراحی، دو نقطه قوت من این است که عاشق ملاقات با افراد جدید و انجام چندین پروژه جدید به طور همزمان هستم.

به عنوان مثال برای من آسان بود که برای اولین بار وارد بخش طراحی گرافیک یک آژانس تبلیغاتی شوم و سریع با آن محیط آشنا شوم. تا زمان ناهار همه فکر می‌کردند که من سال‌ها آن جا کار کرده‌ام، زیرا افراد، مشتریان شان و فرآیندهای بخش را می‌شناختم.

زمانی که یک کارمند تمام وقت هستید، به راحتی حوصله‌تان سر می‌رود و مدام می‌خواهید با افراد جدید ملاقات کنید و به پروژه‌های جدید رسیدگی کنید. اما وقتی کانال خود را از کارمند به فریلنسر تغییر دادم، این ویژگی ها به نقاط قوت اصلی تبدیل شدند.
همکاران من مهارت های فنی مشابه یا حتی بهتری داشتند. اما چون فقط یک ساعت طول کشید تا با یک محیط جدید آشنا شوم، خودم را در معرض تقاضاهای زیادی یافتم.


روابط با مشتری
(نحوه تعامل شما؟)


نحوه تعامل خود با مشتریان را چگونه توصیف می کنید؟
آیا خدمات شخصی و حضوری ارائه می دهید؟
یا این که روابط شما بیشتر به ایمیل یا سایر ارتباطات مکتوب متکی است؟
آیا روابط شما با تراکنش های منفرد یا خدمات مداوم مشخص می شود؟
آیا بر رشد پایگاه مشتریان خود (اکتساب) تمرکز می کنید یا بر روی رضایت مشتریان فعلی (حفظ)؟


پاسخ های خود را روی بوم خود یادداشت کنید.


مطالعه موردی: 

ارتباط با مشتری: با شرایط آنها ارتباط برقرار کنید.

مشخصات: مدیر حسابداری

Jessika Ho  کار فروش را برای یک تولید کننده محصولات اداری و کاغذی آغاز کرد و به سیستم های حسابداری های اصلی ایالات متحده از جمله Staples و Office Max مرتبط شد.

اما پس از چندین ماه او هنوز در تلاش بود تا روابط خوبی با مشتریان خود ایجاد کند.

بنابراین او از Jim Wylie، مربی کسب و کار توصیه شده توسط رئیسش کمک گرفت.

ویلی ابتدا روی بلوک ارتباط با مشتری جسیکا تمرکز کرد.

او متوجه شد که جسیکا رفتار بسیار خوشایندی دارد و یک ارتباط کلامی قوی برقرار می کند. اما غیر از بازدید از مشتریان برای دریافت یا تحویل سفارش، او به ندرت با آنها تماس می گرفت.

جسیکا اعتراف کرد که او «کودکی در عصر دیجیتال» بود که در ارسال ایمیل احساس راحتی بیشتری نسبت به  صحبت کردن به صورت حضوری یا تلفنی داشت.

ویلی به جسیکا پیشنهاد کرد که هر زمان که فرصتی پیش آمد از تلفن همراه خود برای تماس با مشتریان استفاده کند.

جسیکا از این توصیه پیروی کرد و به زودی روابط گرم تری با مشتریانش پیدا کرد. تماس تلفنی اغلب باعث می‌شود که همه چیز سریع‌تر اتفاق بیفتد و رابطه‌ای ایجاد کند که به جلسات حضوری منتقل شود.


شرکای کلیدی

(چه کسی به شما کمک می کند؟)

شرکای کلیدی شما کسانی هستند که از شما به عنوان یک حرفه ای حمایت کرده و کمک می کنند تا کار خود را با موفقیت انجام دهید.

شرکای کلیدی ممکن است انگیزه، مشاوره یا فرصت هایی برای رشد ارائه دهند.

آنها هم چنین ممکن است منابع دیگری را در اختیار شما قرار دهند که برای انجام درست وظایف خاص لازم است.

شرکا ممکن است شامل همکاران یا مربیان در محل کار، اعضای شبکه حرفه ای شما، خانواده یا دوستان یا مشاوران حرفه ای باشند.

شرکای کلیدی فعلی خود را فهرست کنید. بعداً می‌توانید تعریف خود را از شرکای کلیدی گسترش دهید.


مطالعه موردی: 


شرکای کلیدی: شرکای داخلی را در نظر بگیرید.

مشخصات: فروشنده حرفه ای

John Taylor نماینده فروش با 20 سال تجربه در فروش مواد اولیه به مشتریان صنعت پلاستیک بود.

او همیشه در مدیریت مشتریان از آزادی برخوردار بود. جان توانست قیمت و شرایط پرداخت خود را تعیین کند و اسناد داخلی کمی در مورد فعالیت های فروش خود ارائه می کرد.

همه چیز زمانی که شرکت جان توسط یک شرکت بزرگ بین المللی خریداری شد تغییر کرد.

در سازمان جدید و بزرگ‌تر، جان متوجه شد که سبک او کارکنانی را که به فروشندگان پشتیبانی اداری و بازاریابی ارائه می‌کنند، آزار می‌دهد.

این کارکنان دستورالعمل‌های قیمت و مدت زمان را به فروشندگان داده و اسناد فعالیت را درخواست می کردند تا بتوانند اقدامات فروش را نظارت کرده و به مدیریت گزارش دهند.

جان با بازبینی مدل کسب و کار شخصی خود، متوجه شد که این خرید مجموعه جدیدی از شرکای کلیدی داخلی را برای او به ارمغان آورده است که تقریباً به اندازه مشتریان بیرونی او برای موفقیت شخصی مهم هستند.

او هم چنین متوجه شد که سبک آزادانه او قدیمی است.

جان تصمیم گرفت شروع به ارسال اسناد فعالیت به شرکای داخلی جدید خود کند و مرتباً با مدیر فروش و کارکنان پشتیبانی داخلی تماس بگیرد.

این رفتارهای ساده و جدید همکاران او را شگفت زده کرده و آنها را جذب نمود.


درآمدها و مزایا
(چه چیزی به دست می آورید؟)

منابع درآمدی مانند حقوق، حق الزحمه پیمانکار یا حرفه ای، اختیار سهام، حق امتیاز و سایر پرداخت های نقدی را یادداشت کنید.

مزایایی مانند بیمه درمانی، بسته های بازنشستگی یا کمک شهریه را نیز اضافه کنید.

بعداً وقتی در مورد این که چگونه می‌خواهید مدل کسب‌وکار شخصی خود را اصلاح کنید فکر خواهید کرد.

می‌توانید مزایای «نرم» مانند افزایش رضایت، شناخت و مشارکت اجتماعی را در نظر بگیرید.


مطالعه موردی: 

درآمدها و مزایا: در مورد درآمدها تجدید نظر کنید.

مشخصات: دستیار اجرایی


Jet Barendregt دستیار اجرایی یک شریک ارشد در شعبه اروپایی مشاور حسابداری  PricewaterhouseCoopers LLP (PwC)  بود.

با رشد کسب و کار PwC، این شرکت موقعیت های با جایگاه موازی و قابل رقابت با جایگاه جت را اضافه کرد.

اما گردش مالی زیاد بود و جت با وجودی که مسئولیت های سنگین تری را بر دوش می کشید، خود را مربی نیروهای جدید می‌دانست.

پس از ده سال، جت برای شرکت یک عضو حیاتی شده بود اما احساس می کرد که تخصص و ارزش او بدیهی تلقی می شود.

بنابراین هنگامی که کارفرمای او تغییر مکان را اعلام کرد که به طور چشمگیری رفت و آمد او را طولانی می کرد، جت دریافت که زمان آن رسیده است که مدل کسب و کار شخصی خود را دوباره ابداع کند.

او PwC را ترک کرد و یک سرویس دستیار شخصی مجازی راه‌اندازی کرد که به طور کامل از طریق ایمیل، تلفن، اسکایپ و ابزارهای مبتنی بر ابر به مشتریان خدمات ارائه می‌کرد.

نوآوری، کلید او در بلوک درآمد و مزایا بود: او حقوق خود را با هزینه اشتراک ماهانه جایگزین کرد.

امروزه، جت بدون رفت و آمد است، زمان بیشتری برای فرزندان و سایر علایق خود دارد و سه برابر آن چه در PwC دریافت می کرد، درآمد دارد.

علاوه بر این او می تواند مشتریان خود را انتخاب کند.

جت می‌گوید: «تجربه‌ی من نشان می‌دهد که در واقع می‌توانید درآمد و مزایا را افزایش دهید و در عین حال هزینه‌ها را کاهش دهید. تنها چیزی که لازم است تعهد، اعتماد و الگوی درست است.»


هزینه ها

( شما چه چیزی پرداخت می کنید؟)

هزینه ها همان چیزی است که به کار خود می دهید: بیشتر وقت، انرژی و پول.
هر گونه هزینه سنگین جبران نشده را فهرست کنید. مانند:

• هزینه های آموزش و اشتراک

• هزینه های رفت و آمد، سفر یا معاشرت

• وسایل نقلیه، ابزار، یا لباس های خاص

• اینترنت، تلفن، حمل و نقل، ابزار

هزینه هایی که هنگام کار در خانه یا در سایت های مشتری متحمل می شوید

هزینه ها همچنین شامل استرس یا نارضایتی ناشی از فعالیت های کلیدی یا کار با شرکای کلیدی است.

ما در بلاگ بعدی چنین هزینه های "نرم" را مورد بحث قرار خواهیم داد.


مطالعه موردی: 

هزینه ها: فعالیت ها باعث افزایش هزینه ها می شوند.

مشخصات: مجری تبلیغات

Fran Mogan مشاور شغلی، می‌گوید: «وقتی Mark Degginger وارد دفتر من شد، مثل تابلوهای نئونی بود که به من می‌گفتند شغل اشتباهی دارد. او بدبخت بود. حقوق شش رقمی، خانه ای زیبا و قایق بی نظیری داشت. اما او مجبور بود هر روز خود را به سر کار بکشاند. او ناهارهای طولانی می خورد تا بتواند بعدازظهرها را تحمل کند.

مارک برای یک آژانس تبلیغاتی بسیار سود محور کار می کرد. شغل او پر استرس بود.
هم چنین کمر درد بدی داشت. از من کوچکتر بود، اما پیرتر به نظر می رسید.

بزرگ ترین مشکل این بود که اگرچه شایستگی داشت، اما کار باعث تضاد ارزش‌هایش شده بود.

او تمام ویژگی های موفقیت را داشت، اما چیزی می خواست که به او احساس خوبی بدهد.

بنابراین یک روز پرسیدم، چرا این کار را ادامه می‌دهی؟ آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که چه هزینه‌ای برای شما دارد؟
او بدون هیچ حرفی رفت. اما در جلسه بعد به نظر می رسید که متوجه منظور شده است.  

گفت: "من بهایی معادل روابط، سلامتی و لذت بردن از زندگی می پردازم."

وقتی مارک به یکی از آخرین جلسات ما آمد حتی قبل از صحبت کردنش می‌دانستم که اوضاع بهتر است. او روشن تر و آرام تر ظاهر شد.

پرسیدم: "حالت چطوره؟" او گفت: "من عالی هستم!"

او از کار آژانس تبلیغاتی خود استعفا داده بود و با همسرش توافق کرده بودند که روند کاهشی در سبک زندگی را در پیش گیرند.

او در یک شرکت غیرانتفاعی که افراد محروم و ناتوان را آموزش می‌دهد، سمتی گرفته بود. این یک کاهش بزرگ در حقوق بود. اما او خیلی خوشحال تر بود.


نکته کلیدی:

مشتریان صاحب شغل هستند.

مشخصات: دانشجوی دکتری

Chris Burns روزنامه‌نگاری آموزش دیده و با تجربه، شاهد بود که مدل‌های کسب‌وکار سنتی صنعت نشر - از جمله مدل کارفرمای خودش - قبل از ظهور اینترنت از بین می رفتند.

زمانی که از کار اخراج شد، در یک دوره دکترا با هدف تبدیل شدن به یک استاد نویسندگی ثبت نام کرد.

کریس به لطف علاقه شدیدش به مسائل پایداری و ارتباطاتی که توسط اعضای کمیته دکتری او ارائه شده بود، کار پاره وقت برای ویرایش مقالات علمی برای اساتید دانشگاه پیدا کرد.

در کمال تعجب او از این کار لذت برد.

یک روز، کریس متوجه شد که کار واقعی او کپی کردن نیست، بلکه چیزی بسیار ارزشمندتر است: کمک به مشتریان برای چاپ مقالات در مجلات علمی برجسته.

بنابراین او تصمیم گرفت که نرخ ساعتی خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهد و برای زمان تحقیق هزینه کند.

نتیجه؟  مشتریان بیشتری به دست آورد.

در نگاهی به گذشته کریس دو نقص رایج را در مدل اولیه خود تشخیص داد:

- معادل فرض کردن فعالیت های کلیدی با ارزش پیشنهادی

کریس به جای شناسایی کار مشتری در بالاترین سطح - و تعریف ارزش بر حسب آن کار - ارزش ارائه شده را با فعالیت های ویرایش و بازنویسی خود یکی می دانست.

این ارزش پیشنهادی سطح شغل او را کاهش می داد.

- کریس از همان ابتدا صاحب کار بود.
این باعث شد که کار او توسط مشتریان به عنوان "بهبود خوانایی و سبک" تعریف شود.

هنگامی که او شروع به یادآوری به مشتریان کرد که کاری که می تواند در به انجام رساندن آن کمک کند انتشار کار آنها است ارزش (و شهرت) او افزایش یافت.


منبع: کتاب Business Model You (اُستروالدِر)

برنامه ریزی توسعه فردی (بخش دوم)
Ali Akbar Izadikhah ۱۴۰۱/۰۶/۱۹ ۱۴:۰۶:۳۰
اشتراک گذاری این پست
بایگانی
ورود برای ارائه نظر
برنامه ریزی توسعه فردی (بخش اول)
سازگاری با دنیای در حال تغییر