برنامه ریزی توسعه فردی (بخش پنجم)
شناخت خود از دیدگاه دیگران

برنامه ریزی توسعه فردی (بخش پنجم)

شناخت خود از دیدگاه دیگران



نقطه کلیدی: از دیدگاه دیگران بیاموزید

مشخصات: کارآموز دوره مقدماتی پزشکی

 Khushboo Chabria به تنهایی تصمیم برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی گرفته بود.

خانواده یا دوستان او را تشویق نکرده بودند. در واقع والدین او امیدوار بودند که پس از فارغ التحصیلی از یک رشته کارشناسی کم چالش، او به سرعت وارد زندگی جدیدی به عنوان همسر و مادر شود.

با این حال خوشبو سال‌ها بود که تصمیم به پزشک شدن داشت.

او به عنوان کارآموز دوره مقدماتی پزشکی در دانشگاه کالیفرنیا در سن دیگو ثبت نام کرد.

در طول مصاحبه برای یک موقعیت آزمایشگاهی با یک استاد شیمی آلی مشخص شد که استقلال و عزم خوشبو بر عدم تطابق جدی بین اهداف و ماهیت واقعی او سایه انداخته است.

پروفسور از خوشبو در مورد تجربیات فوق برنامه اش، از جمله یک دوره کارآموزی شش ماهه در واشنگتن دی سی که شامل اصلاحات مراقبت های بهداشتی بود، پرسید.

"وقتی در مورد کارآموزی خود صحبت می کنید، چشمان شما می درخشد، اما وقتی از علم صحبت می کنید نه."

استاد خاطرنشان کرد. "به نظر نمی رسد که شما در جای درستی باشید."

با این صحبت، خوشبو شروع به شناخت چیزهایی کرد که به آنها اهمیت می داد و از انجام شان لذت می برد.

کارآموزی مراقبت های بهداشتی، کار بر روی یک برنامه مسکن دانشجویی، شغل بازاریابی پاره وقت او در دفتر فعالیت های پردیس. مواردی هستند که اساساً با فعالیت های مربوط به آماده سازی برای پزشک شدن تفاوت دارند.

تجلی واقعی این شناخت از خود از زبان دیگران در طول یک مکالمه آخر شب کافی شاپی با یکی از دوستان اتفاق افتاد.

دوست با تأکید می گفت:

"تو کاری را که واقعاً می خواهی انجام نمی دهی."
"تو کسی نیستی که روپوش سفید بپوشی."

خوشبو با عصبانیت دور شد و بعد از آن متوجه شد که عصبانی است زیرا دوستش درست گفته است!

تمایلات اجتماعی و کارآفرینی  در او بسیار بیشتر از تمایل به تحقیق بود.

او می‌گوید:

«وقتی بزرگ شدم، متوجه نشدم که چیزهایی که برای پزشک شدن باید یاد گرفت به اندازه کافی برایم جالب نبود. بدون کمک دیگران من نمی‌توانستم بفهمم که کی هستم و کدام فعالیت واقعاً مرا راضی می‌کند."

خوشبو اکنون یک دانشجوی رشته توسعه انسانی با گرایش روانشناسی است که آرزوهایش پس از فارغ التحصیلی شامل ترکیبی از روانشناسی اجتماعی، نوآوری و سیاست عمومی است.

با «فرد مورد اعتماد» وقت بگذرانید.

تجربه خوشبو نشان می‌دهد که شخص ثالث قابل اعتماد چقدر می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های مرتبط با شغل کمک کند.

می توان به دیگری اعتماد کرد اما وقتی صحبت از خودیابی به میان می آید، هیچ چیز نمی تواند جایگزین گفت و گوی عمیق و رو در رو با خانواده، دوستان، همکاران یا متخصصان راهنمایی شغلی شود.


تمرین عملی خودشناسی از نگاه دیگران

در این جا یک تمرین ساده اما قدرتمند برای کشف خود آورده شده است که می توانید با یک دوست، همکار، سرپرست، والدین یا شریک دیگری که بینشی نسبت به شخصیت و منش شما دارد انجام دهید.


1. چند کپی از فهرست خصوصیات شخصی تهیه کنید.

در یک نسخه، صفات شخصی را که به بهترین شکل شما را توصیف می کند علامت بزنید.

ادامه دهید تا زمانی که به بیشتر از ده مورد برسید.

2. معنی کلمات انتخاب شده را شرح دهید.

برای مثال اگر صفت پیگیر را علامت زده باشید، ممکن است بنویسید:

«من همیشه به یک پروژه تا آخر پایبندم و به ندرت از آن رویگردان می‌شوم.»

3. یک کپی بدون علامت از فهرست کلمات را به یک دوست، همکار، کارفرما، عضو خانواده یا شریک دیگر مورد اعتماد بدهید.

از این شخص بخواهید که دوازده یا چند کلمه ای را که فکر می کند به خوبی شما را توصیف می کند علامت بزند.

در این جا یک راه برای معرفی تمرین وجود دارد:
"من سعی می کنم درک کنم که دیگران چگونه من را می بینند. آیا می توانید ده ها یا چند کلمه را که من را از دید شما به خوبی توصیف می کند، علامت بزنید؟"

4. با فردی که فرم را پر کرده است در مورد این که چرا وی کلمات خاصی را علامت زده است صحبت کنید.

ممکن است بحث را این گونه شروع کنید:
«شما صفت خلاق را علامت زده اید، خلاقیت من چگونه خود را نشان می دهد؟ به نظر شما خلاقیت برای من به عنوان یک شخص چقدر مهم است؟ چه چیز دیگری در مورد خلاقیت من به نظرتان می رسد؟ »

5. تمرین را با هر تعداد دیگری از افراد قابل اعتماد است تکرار کنید.

پس از سه یا چهار جلسه، برخی از موضوعات مشترک باید ظاهر شود.

تصورات دیگران از شما چگونه با ادراک شما از خود منطبق است؟

ممکن است در این جریان نقاط قوتی را که هرگز در خود تشخیص نداده اید کشف کنید!











تعریف کار/ تعریف خود

به چه کار شما می آید؟

ممکن است در آستانه اخراج نباشیم.

حتی ممکن است احساس خستگی هم نکنیم.

اما به هر دلیلی بسیاری از ما در وضعیت اتوپایلوت شغلی قرار داریم.

همان طور که آندریا در شرایط پیش از ترک کار قرار داشت، ما هم کمابیش آرام در همان مسیر در حال حرکت هستیم.

اما جهت و سرعت ما بیشتر بر اساس میزان حرکت و نه مقصد تعیین می شود.

حتی ممکن است تا حدی راضی باشیم که کارمان بر اساس منافع اصلی بنا شده است.

اما زمانی که ما در خلبانی هواپیمای خود ناکام باشیم، رضایت از بین می رود.

یکی از راه‌های کشف این که آیا در شرایط اتوپایلوت هستید یا خیر و برای کمک به توسعه بیشتر فرآیند خودآگاهی لازم است که به جایگاه فعلی کار در زندگی خود فکر کنید.

این که آیا آن جایگاه با معنای واقعی کار برای شما مطابقت دارد یا خیر؟


با وجود ابعاد مختلف ما (که به تازگی بررسی کردیم)، بسیاری از ما اساساً خود را با شغل خود تعریف می کنیم.

غریبه ها اغلب با پرسیدن «خب، چه کار می کنی؟» یخ اولیه را در گفتگو می شکنند؟

همان طور که مشخص است، کار می تواند معانی بسیار متفاوتی برای افراد مختلف داشته باشد. و آن چه که از کارها برای شما معنی دارد بخش بزرگی از شخصیت شما است.


به طور سنتی، کارشناسان سه معنا را برای کار قائل شده اند:

کار به عنوان شغل 

این به معنای کار کردن به خاطر یک چک حقوق، بدون دخالت یا رضایت شخصی زیاد است.


 Roy Baumeister این طرز تفکر را در Meanings of Life شرح می دهد:
«شغل یک فعالیت ابزاری است یعنی کاری که اصولاً به خاطر چیز دیگری انجام می شود.»

با این حال مشاغل می توانند احساسات ارزشمندی از مهارت و رضایت را ایجاد کنند.
فارغ از کسب روزی، فرد شاغل را قادر می سازد در سایر زمینه های زندگی معنایی را دنبال کند.


کار به عنوان حرفه 

انگیزه کار به عنوان حرفه، تمایل به موفقیت و کسب موقعیت است.

Baumeister می نویسد:

«رویکرد حرفه ای به کار، دلبستگی پرشور به خود کار نیست. در عوض بر بازخوردی درباره خود که به ازاء انجام کار دریافت می کند، تأکید دارد. کار برای فرد وسیله ای برای خلق، تعریف، بیان، اثبات و تجلیل از خود است. کار به عنوان شغل می تواند منبع مهمی از معنا و تحقق در زندگی باشد.»


کار به عنوان یک دعوت 

همان طور که در داستان کارول ذکر  می شود، کلمه "دعوت" از این ایده ناشی می شود که فرد برای انجام نوع خاصی از کار "دعوت شده است:


"یا از بیرون توسط خدا یا جامعه، یا در درون، توسط یک نیروی طبیعی."

به بیان باومایستر:

«کاری که خارج از احساس تعهد، وظیفه یا سرنوشت شخصی انجام می‌شود.»


علاوه بر این سه دسته سنتی، ما یک دسته چهارم را پیشنهاد می کنیم:

كار به عنوان کامل کننده 

کار به‌عنوان رضایت‌مندی یک رویکرد شدیداً مبتنی بر علاقه (یا حتی پرشور) به کاری که ممکن مورد اقبال عمومی هم نباشد توصیف می‌شود.


افرادی رویکرد کامل کننده به کار دارند ممکن است مسیرهای شغلی نامتعارفی را انتخاب کنند که مبتنی بر مشوق های درونی به جای پاداش مالی، شناخت یا اعتبار اجتماعی است.


چنین کارهایی می تواند منبع مهمی از معنا در زندگی باشد.



واضح است که این چهار دسته با هم همپوشانی دارند و کار هر فرد ممکن است حاوی عناصری از هر یک باشد.

با این حال مقوله‌ها نشان می‌دهند که چگونه کار می‌تواند کم و بیش به زندگی‌ ما معنا بدهد.


برای مثال افرادی که «شغل» دارند، ممکن است از خانواده، سرگرمی‌ها، مذهب یا سایر فعالیت‌های غیر کاری، معنا و رضایت بیشتری کسب کنند.

از سوی دیگر "شاغلین" تمایل دارند که بیشتر معنای زندگی خود را در کار سرمایه گذاری کنند.

برخی ممکن است خانواده یا علایق دیگر را قربانی کنند تا در دنیا قد علم کنند و به اعتبار، ثروت یا شهرت بیشتری دست یابند.

برخی از کسانی که "دعوت می شوند" ممکن است موفقیت معنوی و موفقیت شغلی بزرگی را تجربه کنند.


با این حال دیگران ممکن است از محرومیت‌هایی رنج ببرند که برای شاغلان معمولی ناشناخته است. (مانند هنرمندان و مبلغان)

در نهایت کسانی که برای رسیدن به موفقیت کار می کنند ممکن است بدون قربانی کردن خانواده و سایر علایق، بیشتر معنای زندگی را در کار بیابند.


پیامی برای افراد نامطمئن

Robert Symons روان درمانگر و مشاور شغلی مستقر در لندن، در حالی که کارول، وکیل مالیاتی، شروع به گریه کرد لبخند همدلانه ای زد.


آقای سایمونز همین الان از موکلش این سوال را پرسید که کودک هیجان‌انگیز و خودانگیخته‌ای که زمانی در درون تو زندگی می کرد چه شده است؟

بعداً وقتی از سیمونز در مورد این صحنه سؤال شد، خاطر نشان کرد که در طول سال‌ها بارها تکرار آن را دیده است.

چه چیزی پشت پاسخ عاطفی کارول و پاسخ های مشابه بسیاری دیگر نهفته است؟

سایمونز توضیح داد که:

. . . رایج ترین و بی فایده ترین توهم کسانی که به دیدن او می آمدند این ایده است که آنها باید به نحوی در روند عادی وقایع زندگی به مدت ها قبل از این که تحصیلات خود را به پایان برسانند، تشکیل خانواده بدهند، خانه بخرند و به سطوح بالا دست پیدا کنند، برگشته و غور کنند.  

سایمونز در ادامه توضیح داد که چگونه مشتریانش «با تصوری از اشتباه یا حماقت از جانب خود عذاب می‌کشند.»

به عبارت دیگر مردم بر این باور اند که قرار بوده است مسیر شغلی خاصی را دنبال کنند. مسیری که در آن هم سرآمد شوند و هم احساس رضایت کنند، اما نتوانسته‌اند آن را بیابند.


افراد این ایده را از کجا می آورند؟

مفهوم «دعوت کردن» در قرون وسطی سرچشمه دارد و به برخورد ناگهانی با فرمانی از سوی آسمان برای وقف کردن خود به آموزه‌های مسیحی اشاره می کند.

به گفته سایمونز، نسخه ای غیر مذهبی از این ایده باقی مانده است و هم چنان بسیاری از نیروهای کار امروزی را به دردسر می اندازد.

سایمونز این مفهوم را این گونه توصیف می کند:

. . . انتظار ما این است که معنای زندگی در مقطعی به شکلی آماده و قاطع بر ما آشکار شود به طوری که ما را برای همیشه از احساس سردرگمی، حسادت و پشیمانی مصون نگه دارد. که نبود چنین دعوت آشکاری در زندگی اغلب برای ما دردناک و شکنجه آور می شود. چگونه می توانند چنین نگرانی هایی را برطرف کنند؟

به عنوان یک مشاور شغلی حرفه ای، سایمونز به ایده ای اطمینان بخش از روانشناس انسان گرا آبراهام مزلو اشاره می کند:



طبیعی نیست که بدانیم چه می خواهیم. این یک دستاورد روانشناسانه نادر و دشوار است.

- آبراهام مزلو


بیشتر وقت خود را چگونه می گذرانید؟

برای بسیاری از ما تسکین بزرگی است که یاد بگیریم که ندانستن آن چه می‌خواهیم طبیعی است نه استثنایی!

بسیاری از مردم این موضوع را راحت تشخیص می دهند:

• هیچ «معنای» واحد یا درستی از کار وجود ندارد.

• زندگی منابع بسیاری از رضایت را چه مرتبط و چه غیرمرتبط با کار ارائه می دهد.

• ایده های ما در مورد کار  و توانایی های ما برای انجام کارهای خاص با افزایش سن تغییر می کند

• شما با کارتان تعریف نمی شوید مگر این که این طور بخواهید.

هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد اما پیشنهاد بسیاری از نویسنده‌های انگیزشی مانند Leil Lowndes، مبنی بر جایگزینی سؤال کلیشه‌ای «چه کار می‌کنی؟» به عنوان شروع کننده صحبت، با یک سؤال بسیار جذاب تر است که به تعریف هر کسی احترام می گذارد.

مانند «بیشتر وقت خود را چگونه می گذرانی؟»


در حال حاضر کار چه نقشی در زندگی شما دارد؟

• آیا این یک شغل، حرفه، دعوت، یا کامل کننده یا ترکیبی از این موارد است؟ 

• جایگاه فعلی کار در زندگی شما چگونه با باورهای تان درباره معنای واقعی آن مطابقت دارد؟


جمع بندی:

مسیری را که با هم آمدیم:
تا این مرحله، تفکر مدل کسب‌وکار، مبانی پایداری مالی و این که چرا همه سازمان‌ها  (انتفاعی، غیرانتفاعی و اجتماعی) باید از منطق کسب معیشت پیروی کنند، بحث کرده‌ایم.

  دیدیم که چگونه تفکر مدل کسب‌وکار به سازمان‌ها و افراد کمک می‌کند تا در پاسخ به تغییرات اجتماعی، روندهای اقتصادی و فناوری خود را دوباره کشف کنند.

  سپس نحوه استفاده از Canvas را برای توصیف مدل کسب و کار شخصی خود توضیح دادیم.

در این فصل نقش‌های چندگانه مهم خود، علایق اصلی، مهارت‌ها و فعالیت‌هایی را که رضایت‌بخش می‌دانید، گرایش‌های شخصیتی کلیدی‌تان، این که چگونه محیط‌های کاری «شخصیت‌های» خاص خود را دارند، اهمیت تعامل با افراد مورد اعتماد را بررسی کردید. دیگران در فرآیند خودیابی و معنا و جایگاه کار در زندگی شما چه نقشی دارند؟


از این جا به کجا می رویم؟

زمان آن فرا رسیده است که به اساسی ترین سؤال زیربنایی مدل های کسب و کار، چه سازمانی؟ و چه شخصی؟ بپردازیم.

  این یک سؤال ساده است که پاسخ به آن فوق العاده چالش برانگیز است: هدف شما چیست؟

در بخش ششم از برنامه ریزی توسعه فردی به این مبحث خواهیم پرداخت.



منبع:
کتاب Business Model You (اُستروالدِر)




برنامه ریزی توسعه فردی (بخش پنجم)
Fatemeh Shakhsian ۱۴۰۱/۰۷/۰۱ ۰۹:۱۶:۰۸
اشتراک گذاری این پست
بایگانی
ورود برای ارائه نظر
برنامه ریزی توسعه فردی (بخش چهارم)
کشف مسیر زندگی